شیشه یعنی

شیشه یعنی قلب من
سنگ یعنی دست تو
اشک یعنی چشم من
مرگ یعنی تیغ تو
گرم یعنی دست من
سرد یعنی چشم تو
راه یعنی پای مت
جاده یعنی قلب تو
هجر یعنی شعر من
قهر یعنی حرف تو

وای از این دنیای من
داد از این دنیای تو
تا کی باید نشست
در امید روی تو
می کشم هرشب به دل
نقشی از چشمان تو
کی شود زیبای من
دل شود مهمان تو
می زنم هر شب نهیب،
بر دل شیدایی ام
که این نهال ارزو
بر کندبنیان تو
لیک هر شب می کشد
پرده بر چشمان دل
عشق بنیان سوز تو
کور می گردد...

۱ ۰

سکوت را...

                          
سکوت را در شب،
شب را در بستر،
بستر را برای اندیشیدن به تو دوست میدارم،
من عشق را در امید،
امید را درتو،
تو را در دل،
دل را موقع تپیدن به خاطر تو دوست دارم
ای دوست من خزان را به خاطر رنگش،
و بهار را به خاطر شکوفه هایش و خدایی که در دل برای تپش،
تپش را در پاسخ،
پاسخ را در چشمان قشنگ تو برای عصیان زندگی آفرین دوست دارم...
۲ ۰